آویساآویسا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

آویسا نفس مامان

دیماه 95- تولد سه سالگی

1395/10/7 15:23
نویسنده : مامان منصوره
784 بازدید
اشتراک گذاری

                                       یلدای سه سالگی

دختر کوچولوی من ایشاله صد شب یلدا بیاد و تو پاینده باشی.

مامان قووووربون اون ژستت برره.بوس

امسال خواستم شب یلدا یه کم متفاوت تر باشه .و برای گل دخترم سنجاق سر و گل سینه هندونه ای با نمد درست کردم .با یه دنیا عششششق

و یه ریسه هندوونه با کمک آویسا خانم درست کردیم و یه ساک کادو با تزیین هندوونه که توش پراز لوازم التحریر بود برای دخترم که این روزا خیلی نقاشی میکشه .

امشب رفتیم خونه خانواده هامون و سعی کردیم شب خوشی داشته باشیم .

 

 

 

 

عزیز دل مادر سه ساله شدنت مباااارک  بوس    

هفت دیماه  بالاخره انتظار دختر کوچولوی من سراومد .

تقریبا دوهفته قبل از تولدت کارای تولدت رو کم کم انجام میدادم و تو به شدت حال و هوای تولد داشتی .

مامان قووووربونت بره آویسام هر روز دوست داشتی لباس عروست رو بپوشی و من برات آهنگ تولد بزارم و تو برقصی و منم برات برف شادی بزنم.

وقتی برات برف شادی میزدم و تو با آهنگ دلخواهت و اون لباس عروس کوچولوت میرقصدی و یه دنیااااااااا ذوق تو چشات بود حس میکردم صاحب همه دنیام ........ تو رو داشتن خیلی زیباست برات آرزو میکنم یه روزی دختر دار بشی و این حس فوق العاده رو تجربه کنی.

امسال تم تولدت رو توت فرنگی انتخاب کردم . به امید روزی که با هم تم تولدت رو انتخاب کنیم . امیدوارم وقتی بزرگ شدی از انتخاب مامان منصوره خوشت بیاد.چشمک

و با یه عالمههههههههههههه عشق تمام تزیینات رو درست میکردم. فقط به افتخار بودنت

همه چیز رو با تم توت فرنگی هماهنگ کرده بودم از کیک تولد تا تزیین چاقو و کبریت و بادکنک های توت فرنگی    تا      لباس توت فرنگی وتل توت فرنگی ووو....... که فقط باید صاحب یه دختر باشی  که بفهمی واسه دخترت لباس دوختن و تل درست کردن چه لذتی داره.....محبت

لحظه فوت کردن شمع:

بریدن کیک:

 

اینم میز اصلی دخترکم :

اینم کندی بار:

که دختر کوچولوی من برای تک تک این تزیینات پا به پای مامانش زحمت کشیده.

کاپ کیک هارو با کمک دخترکم پخته بودیم. موقع پختن کیک آویسام میشینه و مسئول هم زدن مواد اولیه میشه و یه ژست خاصی  میگیره و کلی کیف میکنه.

و ژله توت فرنگی که خیلی واضح نیوفتاده که من و آویساو این ژله ها ماجراها داشتیم....خستهخنده

و شکلات توت فرنگی  که آویسا جاشو یاد گرفته بود و تا جشن تولدش تقریبا تموم کرده بود و دوباره خریدم.

آویسای من مامان منصوره قوووربون اون لبخند و نگاه معصومانت برررره محبت

وقتی به این عکست خیره میشم تمام خستگیهای دل و تنم فراموشم میشه.

تو امید منی

آویسا خانم در حال پذیرایی از خودش: چشم مامان منصوره رو دور دیده بود و حسااابی پفک خورد .

و اینجا داره تلاش میکنه دستش به پفک ها برسه....خندهچشمک

 گیفت تولد که عکس آتلیه تولد بود .تقدیم به مهمونای عزیزم

اینم هدیه من و باباکامران یه سرویس توت فرنگی .مبارکت باشه چراغ خونمبوسبوس

مهمونای امسال هم خانواده منو باباکامران بودن که  مثل هر سال تشریف آوردن و با یه عالمه مهربونی و لطفشون جشن دختر کوچولوی منو با صفا کردن.

و با کادوهای خیلی قشنگشون دل دخترک منو شاد کردن ..

عزیزای من از همتون ممنونیم (بوسبوسبوس من و آویسام و بابا کامران)

***و البته یکی از دوستای خیلی قدیمی و خاص من برای تولد دخترکوچولوی من یه آهنگ خیلی خوشگل کادو فرستاد . آهنگ تولد بچه های زمستون و آویسای من هم با همین آهنگ کیکشو برید و کلی رقصید .بوس

و چند روز بعد از تولد آویسام . فراز جون (گل پسر یه دوست خوووب و قدیمی )مهمون خونه ما شد و یه عروسک خیلی خیلی خوشگل برای  دختر کوچولوی من هدیه آورده بود .

فراز جووونم زیباترین تقدیر رو برات آرزو میکنم بوس

و18 دیماه هم تولد ریحانه عزززیزم:

عززززززیز دل عمه عمری طولانی و باعزت با یهههههههه عالمه دلخوشی و سلامتی برات آرزو میکنم .محبت

و چند روز قبل تولد آویسام  2 دیماه تولد خاله زهرا بود .

و ماهم همگی رفتیم خونه خاله زهرا و جشن گرفتیم و رقصیدیم و ووو کلی خوش گذشت .

خاله زهرا تو بهترین خاله دنیا شدی . لبخند و شادیت ارزوی ماست تولدت مبااارکبوس

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)