تیر95
2 سال و 7 ماهگی
تو این ماه تولد مادرجون پروین بود و اون شب خونه ما افطاری دعوت بودن و ماهم بعد افطاری با یه کیک تولد مادرجونو غافلگیر کردیم و مادرجون هم کلی خوشحال شد . اینم آویسا خانم در حال ناخنک زدن به کیک تولد مادرجون.
و چند روز بعد خونه خاله زهرا دعوت بودیم که آویسام کلی واسه خاله زهرا قصه گفت . برای اولین بار بود که اینهمه طولانی داشت حرف میزد و من و خاله زهرا کلی لذت بردیم خیلی بامزه حرف میزدی ..
اینجا آویساخودش ژست گرفته و گفته از من عکس بگیر . مامان قوربووون اون ژستات
و شب قدر امسال که دخترکم قران به سر گرفته ...
اینم آویسا خانم تکیه بر عصای حاج ننه عزززززیزم:
آویسا خانم در حال تنیس بازی کردن رو میز تنیس دایی بهزاد:
من قوربون این دختر حرفه ایم برررررم
اینجا هم مادرجون فاطمه عید فطر واسه آویسام کادو خریده که اویسام کلی خوشحال شدو داره از طرف عروسکش دست میده .
دختر کوچولوی من تو این ماه رنگها رو داره یاد میگیره .روزی هزار بار ازم میپرسه این چی رنگیه اون چی رنگیه . تو چی رنگی ای من چی رنگی ام . و وقتی من ازش میپرسم دخترم این چه رنگیه دو گزینه داره آبی یا بنبش
بیشترین وقتشو با ماژیکاش دوست داره نقاشی کنه.
اینم نقاش اویسا خانم که خودشو باباجونشو کشیده و از من خواسته بچسبونم رو دیوار
از راست خودشه و چپ بابا کامرانش و مامان منصوره هم که هیییچ
انیمیشن مورد علاقش مادرم مادرم ...بچه عداب اینا به زبون آویسام. تو انیمیشن مادرم مادرم یه بچه ای مادرش رو گم میکنه و آخر فیلم پیدا میکنه آویسام عاااااشق اون صحنشه به شدت احساساتی میشه ومنو بغل مکنه و کلی جو گیر میشه .مامان قوربون این دختر احساساتیش بره.
دختر کوچولوی من خبر نداری که همه دنیام شدی.