خرداد 95
2سال و 6 ماهگی
عزیز دلم سی ماهه شدنت مباااارک
تو این ماه دختر کوجولوی من یاد گرفته خودش لباساشو درمیاره و میره تو کشو لباساش یکی رو انتخاب میکنه و میپوشه و البته که چون تابستونه و پوشیدن و درآوردن لباساش راحتتر از لباسای فصلای دیگس
چند وقتیه یاد گرفته به من میگه مامان حوسدلم یعنی مامان خوشگلم.... آویسام مامان قوربون شیرین زبونیهات برررره
تو این ماه تولد مادرجون فاطمه و آقاجون بود که ماهم با کیک تولد رفتیم خونشون و آویسا هم طبق معمول شمع فوت میکرد و شعر میخوند و کلی میرقصید. دختر کوچولوی من عااااشق جشن تولده.
سوالات این روزای آویسا از ما:مامان منو کی خریده .باباجونو کی خریده .توروکی خریده . عموپورنگو کی خریده ......اینو کی خریده .اونوکی خریده ........عزیز دلم این ماه فکرش همش درگیر خریده.
تو این ماه یادگرفته صلوات میفرسته.
تو این عکس هم مامان منصوره با یه عالمممه عششششق جای دست و پای آویساخانم رو روی خمیر نمکی حک کرده. این کارو خیلی وقت بود میخواستم انجام بدم نشده بود و تو این عکس جای دست و پای 30 ماهگیشه.: