آویساآویسا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

آویسا نفس مامان

آویسام در سفر به انزلی و اردبیل

آویسام در بندر انزلی: امروز 15 تیرماه بود .من و بابا کامران و آویسام سه تایی رفته بودیم بندر انزلی .آویسام حسابی آب بازی کرد و میدویید تو آب و اصلا هم دوست نداشت ما دستشو بگیریم . بعدشم کلی با شنها و صدفهای لب دریا بازی کرد . حسابی به دخترم خوش گذشت . آویسام مامان عاشق خنده هاته.............. آویسام اولش با نهایت شجاعت میرفت به طرف دریا و موج که میومد خیلی دوست داشت. یه بار وقتی موج اومد افتاد زمین بعد از اون ترسید و میرفت به طرف آب موج که میومد فرار میکرد : جاده اسالم -خلخال این مسیر جزء زیباترین مسیرها در ایرانه . انتهاااااااااای طبیعت و اینم آویسام که هیچ وقت به سهم خودش قانع نمیشه. منطقه توریس...
15 تير 1394

18ماهگی دخترم

امروز 7 تیر ماه بود صبح من و بابا یی آویسامو بردیم مرکز بهداشت تا واکسن 18 ماهگیشو بزنه . دخترم کلی گریه کرد و تا غروب زار میزد . عزیزم انگشتشو میزاشت رو پاش رو جای واکسنش و به ما میخواست بفهمونه که اینجا درد میکنه مامان قووووربونت بششششششششششششه. البته چون میدونستیم این واکسن خیلی بچه ها رو اذیت میکنه و تا چند روز بیقراری میکنن روز قبلش  از صبح سعی کردیم به دخترم خوش بگذره و آخر شب هم من و بابایی و آویسام به همراه عمو سعید و سحرجون رفتیم برغان . آویسام تو راه خوابشو کرد و وقتی رسیدیم حسابی از خودش پذیرایی کرد . و واسه 18 ماهگی دخترم یه جشن کوچولوی سه نفره تو خونه گرفتیم و باباجون واسه عزیز دلم بی بی انیشتن خریده بود ...
7 تير 1394

اولین زیارت آویسام

آویسای من برای اولین بار تو 16 ماهگی زائر امام رضا شد . خدایا بازم ممنونتم. آقاجون تو قطار به اویسام یاد داد بگه یا امام رضا و آویسام همون لحظه یاد گرفت .امیدوارم امام رضا به معصومیت این دستای کوچولو همیشه دستگیر دخترم باشه . شیطونی های آویسام تو قطار که یه جا بند نمیشد و عروسکشم زمین نمیذاشت. مامان قووووووووووووربون خودتو اون عروسکت بشه. آویسام تو حیاط حرم هم یه جا بند نمیشد واسه خودش میگشت اصلا هم دوست نداشت دستشو کسی بگیره اخر استقلال طلبی شده .هرجا هم یه بچه میدید میرفت دنبالش و کلی ابراز علاقه میکرد . این خانوم کوچولوی تو عکس هم یکی از اوناس.آویسام دستشو انداخنه بود دور گردنش و بوسش میکرد . آویسام در کنار دوست...
1 خرداد 1394

اولین بار که اویسام تو خیابون تنها راه رفت

امروز من و خاله زهرا با اویسام رفتیم تو شهرک قدم بزنیم و دختر حنام هوایی بخوره  تا من بیام دیدم آویسام خودش داره تنهایی راه میره و اجازه هم نمیداد خاله جون دستشو بگیره . وقتی اومدم دیدم دخترم چقدر محکم تنها داره راه میره یکی از بزرگترین لذتهای عمرم بود .خدااااااااااااایا شکرت بچم سالمه . آویسام تو همه امید زندگیمی دیدن لحظه لحظه های بزرگ شدنت خیلی لذت بخشه .گل زندگیم دوستت دارم آویسا تو حیاط خونه : ...
10 ارديبهشت 1394

اولین بازی های آویسام تو پارک

امروز من و بابایی آویسامو بردیم پارک محله . یه پارک کوچولو بود واسه اینکه اویسام یه کم بچه ها رو ببینه و تاپ بازی کنه تو هوای ازاد .دخترم کلی ذوق کرده بود بیشتر از دیدن این همه بچه ذوق میکرد . آویسام اخره روابط اجتماعیه خیلی خونگرم و مهربونه از اول بچگیش هر کی آویسا رو مبدید این حرف رو میزد . اویسااااااااااااااااااام عشششششششششششششق منه . دوست مامانشه اینم اولین بار که دختر طلام سرسره بازی میکرد کلی ذوق کرده بود. البته چند روز بعد تو یه پارک دیگه اینجا هم من و بابایی با مادر جون و عمو کامبیز رفته بودیم پیک نیک .اویسام هم کلی بازی کرد.   ...
4 ارديبهشت 1394

به راه افتادن دختر طلام

امروز 7 فروردینه و اولین روز از 16 ماهگی دخترم. آویسام برای اولین بار یکدفعه 6 قدم راه اومد . یه کم راه رفتنش داشت دیر میشد دیگه یواش یواش داشتیم نگران میشدیم  یه وقتی دیدیم آویسام سرخود داره راه میره از فرط خوشحالی جیغ زدیم و من و بابایی آویسامون  رو بوسه بارون کردیم . خدایا به خاطر تک تک این لحظه های شیرین ازت سپاسگزارم . این عکس از اولین قدمای آویسامه .خودش هم کلی ذوق میکنه چشاشو میبنده با خنده بدو بدو میره. مامان قوووووووووربوووووون این دختر بررررره. ...
7 فروردين 1394

نوروز 94

با توکل و امید به خدای مهربون میریم به استقبال یه سال توپ دیگه. امیدوارم سال جدید هم مثل همه سالهای دیگه پر از سلامتی و شادی و اتفاقای خیلی خوب باشه و همچنان در آغوش گرم و امن خود خود خدا با لذت زندگی کنیم . خدا جونم اندازه وسعت قلبم به خاطر همه چیز مخصوصا کامرانم که همه چیزمه و آویسای عزیزم ازت تشکر میکنم. آویسا خانم در حال خرابکاری هفت سین: اینم آویسا جونم در ایام نوروز: ...
1 فروردين 1394

آویسا با عروسکاش

آویسا عشق مامان این دو تا عروسکشو خیلی زیاد دوست داره البته اون کوچیکه که مو نداره محبوبترین عروسک آویسامه . این عروسکو خاله زهرا به افتخار اولین ضربان قلب آویسام خریده . واقعا  چطوری حدس زده بود نی نی تو دلم دخمل طلاس....... اینجاآویسام داره نی نی هاشو میخوابونه .... ...
17 اسفند 1393