اولین بار که اویسام تو خیابون تنها راه رفت
امروز من و خاله زهرا با اویسام رفتیم تو شهرک قدم بزنیم و دختر حنام هوایی بخوره تا من بیام دیدم آویسام خودش داره تنهایی راه میره و اجازه هم نمیداد خاله جون دستشو بگیره .
وقتی اومدم دیدم دخترم چقدر محکم تنها داره راه میره یکی از بزرگترین لذتهای عمرم بود .خدااااااااااااایا شکرت بچم سالمه .
آویسام تو همه امید زندگیمی دیدن لحظه لحظه های بزرگ شدنت خیلی لذت بخشه .گل زندگیم دوستت دارم
آویسا تو حیاط خونه :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی