دومین یلدابا دخترکم
دومین شب یلدایی که آویسا هم در کنار ما بود غروب من تدارکات شب یلدای سه نفرمون رو دیده بودم و قرار بود من و بابایی و آویسا سه تایی تو خونه خودمون یه جشن کوچولو داشته باشیم و بعد بریم خونه دوتا مادرجون ها .که تازه کارام تموم شده بود که دوست باباکامران عموسعید زنگ زد و گفت که تصادف کرده و تو بیمارستان اراک بستری شده . باباجون هم خیلی سریع راه افتاد رفت به سمت اراک.و من و آویسام خونه دو تا مادرجون ها رفتیم و خلاصه این شب یلدا باباجون کنارمون نبود . برای عمو سعید هم دعا میکنیم تا زودتر خوب بشه . اینم عکس آویسا خانم قبل رفتن بابایی و جشن سه نفره ما: اینم هندونه شب یلدای دخترم که مامان منصوره واسش شکل کالسکه درست کرده : ...
نویسنده :
مامان منصوره
23:6