سفر اصفهان
آویسا خانم در سی و سه پل:
شیطنت های اویسا در پل خواجو:
آویسا خانم در کوه صفه:
اینجا آویسام داره من و بابا جونشو خیس میکنه و کلی خوشحاله
آویسام در انتظار سوار شدن تله کابین:
خوشحالی آویسام برای سوار شدن تله کابین:
و اینم عاقبت تله کابین :
قبل از سوار شدن کلی خوشحال بود ولی وقتی سوار شدیم کل مسیر رو به طرز وحشتناکی گریه میکرد خیلی ترسیده بود و هیچ جوره آروم نمیشد . به زور با یه گز ارومش کردیم که یکدفعه دوباره شروع کرد به گریه کردن . طوری که مسیر برگشت از کوه رو دیگه با ماشین اومدیم .
بالای کوه هم با یه خانواده خیلی خونگرم اصفهانی آشنا شدیم و آویسام با پسرشون یه کم بازی کرد و ترسو گریه هاش تا حدودی یادش رفت . اینم عکسشون :
اینجا هم کلیسای وانک :
محیط کلیسا واسه آویسام خیلی جالب بود چون روی همه دیوارها نقاشی های بزرگ از چهره ها بود و آویسا با کنجکاوی و شیطنت هم جا رو میگشت . اصلا هم دوست نداشت دستشو بگیریم .
این آویز سبز رنگ هم یه خانم جوان چینی به آویسام داد . از آویسام خیلی خوشش اومده بود و کلی ازش عکس انداخت و گل دخترم هم واقعا محبت رو خیلی خوب درک میکنه و جواب میده و بعد از اون چند جا رفتیم که بطور تصادفی باز هم اون خانم رومیدیدیم آویسام یادش بود و براش بای بای میکرد .
مامان قوربون اون دل مهربونت برررررره.
اینجا هم عالی قاپو هست که داخلش خیلی کنج داره و آویسا هم از این کنج ها خوشش میاومد و دوست داشت توشون بشینه . و وقتی هم که میومد بیرون یه کنج دیگه پیدا میکرد . خلاصه آویسا خانم مسافرت با شما خیلی جذابه و انرژی خیلی زیادی میطلبه .
خدارو شکر تو رو دارم .......................همه انرژیم مال تو
اینجا هشت بهشته که واقعا زیبا بود و آویسا هم این عروسکش رو اصلا زمین نمیذاشت و کلی بدو بدو میکرد . و حسابی یهش خوش میگذشت ...
اینجا هم آویسا واسه من و بابایی گل چیده و داره میاره........مامان قوربون خودتو و اون گل آوردنت بره ........
بدو بدو های آویسا خانم تو میدون نقش جهان :
آویسا خانم اولش کلی ذوق درشکه ها و اسبها رو کرد . ما هم سوار درشکه شدیم ولی کل مسیر رو محکم چسبیده بود تو بغلم و گریه میکرد . ماهم مجبور شدیم وسط راه پیاده بشیم . خلاصه این وروجک کلی مارو سرکار گذاشت...........اشکال نداره خدا رو شکر تو رو دارم .
آویسا م در موزه تاریخ طبیعی :
اینجا آویسا خانم مات و مبهوت این دایناسورها شده و جالبه که اصلا نمیترسه .
اینجا هم واسه خودش تو موزه قدم میزنه و همه جا رو با دقت نگاه میکنه . واقعا مونده بودیم آویسا چطور از اون همه حیوانات واقعی خشک شده نمیترسید و با دقت نگاه میکرد .
اصلا هم نمیخواست کسی مزاحمش بشه و دوست داشت تنهایی قدم بزنه و همه جا رو بررسی کنه. و خلاصه که حسااااابی من و باباجونشو اذیت کرد .
اینجا هم گریه میکنه و این عروسکا رو میخواد ..........
دختر خوشگلم خودتو با همه اذیت هات عاشقانه دوستت دارم .
حمام فین کاشان :
آویساتو حیاط حمام آب بازی میکرد و کلی ذوق زده شده بود و خیلی از توریست ها که آویسا رو میدیدن ازما اجازه میگرفتن و از آویسام فیلم میگرفتن .
آویسا داخل حمام فین:
آویسام خیلی از این مجسمه ها خوشش اومده بود و کنار نمیرفت .
اینم یه عکس از آویسا خانم بازم در حال آب بازی تو قزوین: