اولین مسافرت با دو تا عشقای زندگیم
امروز صبح داشتیم میرفتیم شمال وقتی درو بستیم آویسا یه جیغ بلند از فرط خوشحالی زد که من و کامران به هم نگاه کردیم باورمون نمیشد یعنی این قدر بزرگ شده . با تماموجود تو کل سفر خوشحالی و نشاط آویسامو حس میکردم . با بچه سخت بود ولی سفر فوق العاده ای بود .
آویسا طعم زندگی من و کامرانمه
آویسا تو ماشین:
آویسا لب دریا:
آویسا شب در ساحل:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی