اولین شب قدر با نی نی توی شکمم
امشب شب 21 رمضان بود . و من تصمیم گرفتم هر طور شده برم احیا.کمر و پهلوم خیلی درد میکرد ولی باید میرفتم . با مادر جون و خاله زهرا رفتیم هیئت . دستم رو روی شکمم گذاشته بودم و دعای جوشن کبیر و سوره های یس و دخان رو با نی نیم خوندم کلی هم استغفار کردم امیدوارم خدا به خاطر این نی نی پاک صدای استغفارهامو شنیده باشه . راستی شب تو هیئت عطسه کردم و تو حسابی تکون خوردی نفس مامان نکنه ترسوندمت مثل یه قلب سمت راست شکمم میکوبیدی. با خاله زهرا کلی خندیدیم. ایشاله سالیان سال شبهای قدر زنده و سالم باشی و بتونی خدا رو بیشتر از همیشه حس کنی .دوووووووووووووووستت دارم.تو نفس منی